خطبه امام حسین در منا
روزشمار واقعه عاشورا | |
سال ۶۰ قمری | |
۱۵ رجب | مرگ معاویه |
۲۸ رجب | خروج امام حسین (ع) از مدینه. |
۳ شعبان | ورود امام(ع) به مکه. |
۱۰ رمضان | رسیدن نخستین نامههای کوفیان به امام(ع). |
۱۲ رمضان | رسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(ع) توسط قیس بن مُسْهِر، عبدالرحمان ارحبی و عُمارَة سَلُولی. |
۱۴رمضان | وصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی. |
۱۵ رمضان | خروج مسلم از مکه به سوی کوفه. |
۵ شوال | ورود مسلم بن عقیل به کوفه. |
۱۱ ذیالقعده | نامه مسلمبن عقیل به امام حسین و دعوت از ایشان برای آمدن به کوفه |
۸ ذیحجه | خروج امام حسین(ع) از مکه و قیام مسلم بن عقیل در کوفه. |
۹ ذیحجه | شهادت مسلم بن عقیل در کوفه. |
سال ۶۱ قمری | |
۱ محرم | یاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس در قصر بنیمقاتل |
۲ محرم | ورود کاروان امام(ع) به کربلا |
۳ محرم | ورود عمر بن سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری. |
۶ محرم | یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت |
۷ محرم | بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش و پیوستن مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع). |
۹ محرم | ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا و اماننامه شمر به فرزندان امالبنین. |
۹ محرم | اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد. |
۱۰ محرم | واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش. |
۱۱ محرم | حرکت اسرا به سوی کوفه و دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه) |
۱۲ محرم | ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه (دفن شهدا بنابر نقلی) |
۱۹ محرم | حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام. |
۱ صفر | ورود اهل بیت(ع) و سر امام حسین(ع) به شام. |
۲۰ صفر | اربعین حسینی و بازگشت اهل بیت امام(ع) به کربلا(بنا به نقلی) و مدینه(به نقل دیگر) |
خطبه امام حسین(ع) در منا، خطبهای است که امام حسین(ع) امام سوم شیعیان، یک یا دو سال قبل از مرگ معاویه (مرگ ۶۰ق) علیه انحرافات خلافت بنیامیه ایراد کرد. این خطبه در منا و در ایام حج ایراد شد. برخی تحلیلگران این خطبه را که در حضور صحابه و تابعان ایراد شده، نشانه برنامه امام حسین(ع) برای قیام کربلا میدانند. بخش اول خطبه را سلیم بن قیس هلالی در کتابش و بخش دوم و سوم را حسن بن شعبه حرانی در تحف العقول نقل کردهاند.
محتوای خطبه
در خطبه امام حسین در منا محورهای زیر به چشم میخورد:
- فضائل امام علی(ع) و اهل بیت(ع) و بیان آیات و روایاتی که در شأن، منزلت و فضیلت اهلبیت، مخصوصاً امام علی(ع) نازل و بیان شده است؛ از جمله سد ابواب، واقعه غدیر خم، مباهله، فتح خیبر بهدست امام علی(ع) و حدیث ثقلین.
- دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تاکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی.
- یادآوری وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد، و نیز گوشزد کردن مضرات سکوت عالمان در مقابل زورگویان و آثار زیانبار و خطرناک سهلانگاری آنان از انجام این وظیفه بزرگ الهی.
منابع خطبه
این خطبه از سه بخش مستقل تشکیل شده و هر یک از مورخان و مُحدّثان، به نقل بخشی از آن که ارتباط به بحثشان داشته بسنده نموده و از نقل بقیه خطبه صرفنظر کردهاند و حتی گاهی تنها به نقل جملهای از آن اکتفا و گاهی نیز به محتوای مجموع خطبه اشاره نمودهاند، مثلاً:
۱. سلیم بن قیس هلالی (درگذشتهٔ ۹۰ق) به تناسب بحث خود، فقط بخش اول خطبه را ذکر میکند و تاریخ و محل ایراد خطبه را نیز مشخص مینماید.
۲. حسن بن شعبه حرّانی از محدثان قرن چهارم در تحف العقول به نقل بخش دوم و سوم خطبه اکتفا کرده است. علامه مجلسی نیز در بحار الانوار به نقل از تحف العقول، این دو بخش را آورده است.
۳. احمد بن علی طبرسی (درگذشتهٔ ۵۸۸ق) در کتاب الاحتجاج ضمن اشاره به انگیزه خواندن این خطبه -که ظلم و فشار بیش از حد معاویه بوده- خلاصهای از آن را در چند سطر نقل، و تصریح میکند که این خطبه دو سال قبل از مرگ معاویه و در مِنا و در حضور بیش از هزار نفر از شخصیتهای مذهبی آن روز ایراد گردیده است.
تردید در پیوستگی خطبه
برخی بر این باورند که خطبهای که در تحف العقول نقل شده، خطبه مجزایی است که امام حسین(ع) در سالی دیگر قرائت کرده است. شاهد بر این مطلب را نیز محتوای دو خطبه و مخاطبان مختلفِ آن دو ذکر کردهاند.
زمینه تاریخی خطبه
امام حسین(ع) این خطبه را در سال ۵۸ق، دو سال قبل از مرگ معاویه و در منا خواند؛ در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود و در فضای اجتماعی سیاسی خفقان حاکم بود؛ چنانکه سلیم بن قیس برای نشاندادن انگیزه امام حسین(ع) از خواندن این خطبه و توضیح شرایط محیطی آن روزگار، پیش از نقل خطبه، چهار بخشنامه معاویه به کارگزارانش را میآورد و درباره پیامدهای آنها سخن میگوید.
به گفته سلیم بن قیس، معاویه در بخشنامه اول از کسانی که درباره امام علی(ع) و خاندانش فضیلتی نقل کنند، تبری میجوید و حمایتش را از آنان برمیدارد. او همچنین دستور میدهد شهادت شیعیان را نپذیرند و هر کس که برای عثمان فضیلتی نقل کرد، حقوق و مزایا معین کنند. همچنین معاویه در بخشنامه دوم دستور داد درباره فضائل صحابه و دو خلیفه (عمر و ابوبکر) حدیث نقل کنند و مشابه فضائل امام علی(ع) را برای صحابه بیاورند و این کار را باعث چشمروشنی خودش و کوبیدن امام علی(ع) خواند.
بنا به نقل سلیم بن قیس، معاویه در بخشنامه سوم نوشت که مراقب مردم باشند و هر کس متهم به دوستی با علی(ع) و خاندانش بود، اسمش را از دیوان و دفتر حقوق و مزایا محو کنند و سهمیهاش را از بیت المال قطع کنند. در بخشنامه چهارم آمده بود: «هر کسی را که متهم به دوستی خاندان علی باشد تحت فشار شدید قرار دهید و خانه او را بر سرش خراب کنید تا برای دیگران عبرت باشد».
اهمیت خطبه
بنابر نظر ناصر مکارم شیرازی، امام حسین(ع) این خطبه را در منا ایراد کرد تا به چهار هدف دست یابد: ۱. شناساندن ماهيّت ضداسلامى بنىاميه به مردم، ۲. روشن کردن این مطلب که قدرت داشتن به معنای حقانيت نیست، ۳. افشاندن بذر انقلاب بر ضد ستمگران، ۴. جهاد فرهنگی و نشان دادن راه و رسم مبارزه با بنیامیه.
محمدصادق نجمی، نویسنده و پژوهشگر شیعه، در اهمیت این خطبه مینویسد: یکی از نکات مهم در این خطبه شریفه، قبل از بیان محتوای آن، انتخاب زمان حساس و مکان مناسب و دعوت از شخصیتهای اسلامی و شرکت دادن زنان و مردان نخبه بنیهاشم و اصحاب مهاجر و انصار رسول خدا است که دویست نفر از حضار مجلس را کسانی تشکیل میدادند که افتخار صحابگی و درک فیض حضور پیامبر(ص) را داشتند و بیش از هشتصد نفر دیگر نیز از فرزندان صحابه (تابعین) بودند.
این خطبه افشاگریای علیه حکومت معاویه و مقدمهای برای واقعه کربلا بود. امام حسین(ع) با این تدبیر و با توجه به امکانات آن روز، در میان حاضران موج و حرکتی ایجاد کرد تا حاضران پیام او را در بازگشت به سرزمینهایشان به دیگران منتقل کنند و زمینه بیداری آنان را فراهم آورند.
متن خطبه
سلیم بن قیس میگوید: یک سال قبل از مرگ معاویه، حسین بن علی(ع) با عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر به حج رفتند. امام حسین(ع) مردان و زنان و یاران بنیهاشم و آن عده از انصار را که او و خاندانش را میشناختند جمع کرد. سپس چند نفر را فرستاد و فرمود: همه کسانی را که امسال از اصحاب پیامبر(ص) معروف به صلاح و عبادتاند و به حج آمدهاند، نزد من جمع کنید.
در پی این دعوت بیش از هفتصد نفر که بیشتر آنان از تابعین و حدود دویست نفر از اصحاب پیامبر(ص) بودند در منا در خیمه آن حضرت گرد آمدند. امام در میان آنان برای ایراد خطبه برخاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
بخش اول خطبه
اما بعد، این شخص طغیانگر (معاویه) درباره ما و شیعیان ما اعمالی را روا داشت که دیدید و فهمیدید و شاهد بودید. میخواهم مطلبی را از شما بپرسم، اگر راست گفتم مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم مرا تکذیب کنید.
شما را سوگند میدهم به حقّ خدا بر شما و حقّ رسول خدا(ص) و خویشاوندی من که با پیامبر شما دارم، چون از اینجا (به دیار خود) رفتید، این گفتار مرا عنوان کنید و همه شما در دیار خود از قبایلتان آنان را که به آنها اطمینان دارید دعوت کنید.
در رویات دیگری، آمده است: به شهرها و قبایل خود برگردید و هر کسی را که به او ایمان و اطمینان دارید، به آنچه درباره ما و حق ما میدانید، دعوت کنید؛ چون بیم آن دارم که این امر کهنه شود و حق از بین رفته، مغلوب گردد. «خداوند نور خود را به اتمام میرساند؛ اگرچه کافران را خوش نیاید».
آنگاه حضرت(ع) ضمن این گفتار، هیچ آیه قرآنی را که خداوند در شأن آنان نازل کرده بود نگذاشت، مگر اینکه آن را خواند و تفسیر فرمود و نیز هر چه رسول خدا(ص) درباره پدر و برادر و مادر خود و خاندانش فرموده بود نقل کرد، و در همه آنها اصحاب پیامبر(ص) میگفتند: آری، به خدا این سخنان را شنیدیم و شهادت میدهیم و تابعین میگفتند: «به خدا سوگند این سخنان را کسانی از صحابه که آنان را به راستگویی و امانت میشناسیم برای ما نقل کردند». امام حسین(ع) فرمود: شما را به خدا قسم میدهم این سخنان را برای هر کس که به او و دینش اطمینان دارید، نقل کنید.
سلیم میگوید: از جمله سخنان امام حسین(ع) که درباره آن، آنان را سوگند داد و یادآور شد، این بود که فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که علیبنابیطالب(ع) برادر رسول خدا(ص) بود، هنگامی که پیامبر(ص) بین اصحابش برادری پدید آورد، بین او و خودش برادری برقرار کرد و فرمود: تو برادر مؤمن منی و من برادر تو هستم در دنیا و آخرت؟! گفتند: آری به خدا.
آنگاه فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم، آیا میدانید که رسول خدا(ص) محل مسجد و منازل خود را خرید و ساختمان کرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نُه اتاق برای خودش و یک اتاق که در وسط واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی که به مسجد راه داشت جز درِ اتاق پدرم، همه را بست. پس در این باره عدهای به سخن آمدند و پیامبر(ص) فرمود: من از طرف خودم درِ منازل شما را نبستم و درِ منزل علی(ع) را باز نگذاشتم، بلکه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درِ منزل علی(ع) فرمان داد، بعد پیامبر(ص) همه مردم بجز علی(ع) را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا(ص) جنابت رخ میداد از این رو در همانجا برای پیامبر(ص) و علی(ع) فرزندانی متولد شدند؟!
گفتند: آری به خدا.
امام فرمود: آیا میدانید که عمربنخطاب علاقه داشت تا روزنهای بهاندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز کند ولی پیامبر(ص) اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدی پاک بسازم که جز من و برادرم و فرزندانش در آن سکونت نکنند؟!
گفتند: آری به خدا.
فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید که رسول خدا(ص) روز غدیر خم علی(ع) را به ولایت نصب کرد و فرمود: باید حاضران به غایبان برسانند؟ گفتند: آری به خدا. فرمود:
شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید رسول خدا(ص) در جنگ تبوک به علی(ع) فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسایی و تو پس از من زمامدار هر مؤمنی؟ گفتند: آری به خدا. و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که رسول خدا(ص) هنگامی که نصارای نجران را برای مباهله فراخواند جز علی(ع) و همسرش فاطمه(س)و دو فرزند او حسن و حسین(ع) را نیاورد. گفتند: آری به خدا. فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، آیا میدانید پیامبر(ص) در روز خیبر پرچم را به دست علی(ع) داد و فرمود: پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، آنکه پیدرپی (بر دشمن) یورش میبرد و فرار نمیکند و خداوند خیبر را به دست وی فتح کند؟ گفتند: آری به خدا. فرمود:
بخش دوم و سوم خطبه
وَ إِنَّمَا عَابَ اللهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يَحْذَرُونَ وَ اللهُ يَقُولُ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَبَدَأَ اللهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا ثُمَّ أَنْتُمْ أَيُّهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللهِ فِي أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ يَهَابُكُمُ الشَّرِيفُ وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعِيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِي الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِي الطَّرِيقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرَامَةِ الْأَكَابِرِ أَ لَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ الْقِيَامِ بِحَقِّ الله وَ إِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُم فَطَلَبْتُمْ فَلَا مال [مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا وَ لَا عَشِيرَةً عَادَيْتُمُوهَا فِي ذَاتِ اللهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى الله جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ الله مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَه لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَقْرَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَقْرَعُونَ وَ ذِمَّةُ رَسُولِ الله مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْيُ وَ الْبُكْمُ وَ الزَّمِنُ فِي الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تَرْحَمُونَ وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مِنْ عَمَلٍ فِيهَا تَعْتِبُونَ وَ بِالادِّهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ كُلُّ ذَلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اللهُ بِهِ مِنَ النَّهْيِ وَ التَّنَاهِي وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ كُنْتُمْ تَسْمَعُونَ ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِالله الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمْ الْمَسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِكُمْ فِي السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَيِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِي ذَاتِ اللهِ كَانَتْ أُمُورُ اللهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ وَ لَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِكَ فِرَارُكُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُكُمْ بِالْحَيَاةِ الَّتِي هِيَ مُفَارِقَتُكُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِي أَيْدِيهِمْ فَمِنْ بَيْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِيشَتِهِ مَغْلُوبٍ يَتَقَلَّبُونَ فِي الْمُلْكِ بِآرَائِهِمْ وَ يَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْيَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِي كُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِيبٌ يَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا يَدْفَعُونَ يَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَيْنِ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ ذِي سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِيدٍ مُطَاعٍ لَا يَعْرِفُ الْمُبْدِئَ وَ الْمُعِيدَ فَيَا عَجَباً وَ مَا لِي لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحِيمٍ فَاللهُ الْحَاكِمُ فِيمَا فِيهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِي بِحُكْمِهِ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِن فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنَّكُمْ إِلَّا تَنْصُرُونَا (فان لم تنصرونا) وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اللهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِير
ای مردم از آنچه خدا به آن اولیای خود را پند داده پند گیرید، مانند بدگویی او از دانشمندان یهود آنجا که میفرماید: «چرا دانشمندان الهی، آنان را از گفتار گناهشان باز نمیدارند؟» و میفرماید: «از میان بنیاسرائیل آنان که کفر ورزیدند لعن شدند» تا میفرماید: «چه بد بود آنچه میکردند».
و بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد؛ چون آنان از ستمگر میان خود کارهای زشت و فساد میدیدند و نهیشان نمیکردند، به طمع آنچه از آنها به ایشان میرسید و از بیم آنچه از آن میترسیدند، با اینکه خدا میفرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید». و میفرماید: «مردان و زنان باایمان دوستان یکدیگرند، به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند».
خدا امر به معروف و نهی از منکر را که تکلیف واجبی است، از خودش آغاز کرده است، زیرا میدانسته که اگر این فرضیه ادا شود و برپا گردد، همه فرایض از آسان و دشوار برپا شوند؛ چه امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است، همراه ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسیم بیتالمال و غنایم، و گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در مورد بسزای خود.
سپس شماای گروه نیرومند! دستهای هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی معروفید و به وسیله خدا در دل مردم مهابتی دارید که شرافتمند از حساب میبرد و ناتوان شما را گرامی میدارد و آنان که همدرجه شمایند و بر آنها حق نعمتی ندارید، شما را بر خود پیش میدارند، شما واسطه حوایجی هستید که از خواستارانشان دریغ میدارند و به هیبت پادشاهان و ارجمندی بزرگان در میان راه، گام برمیدارید.
آیا همه اینها از آن رو نیست که به شما امیدوارند که به حقّ خدا قیام کنید؟ اگرچه از بیشتر حقوق خداوندی کوتاهی کردهاید، از این رو حق امامان را سبک شمرده، حقوق ضعیفان را تباه ساختهاید و به پندار خود حقّ خود را گرفتهاید. شما در این راه نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطرهانداختید و نه برای رضای خدا با عشیرهای درافتادید، آیا شما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان از عذابِ او را آرزو دارید؟
ای آرزومندانِ به درگاه خدا! من میترسم کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید، زیرا شما از کرامت خدا به منزلتی دست یافتهاید که بدان بر دیگری برتری دارید و کسی را که به وسیله خدا (بر شما) شناسانده میشود، گرامی نمیدارید با اینکه خود به خاطر خدا در میان مردم احترام دارید. شما میبینید که پیمانهای خدا شکسته شده و نگران نمیشوید با اینکه برای یک نقض پیمانِ پدران خود به هراس میافتید. میبینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لالها و از کار افتادهها در شهرها رها شدهاند و رحم نمیکنید و در خور مسئولیت خود کار نمیکنید و به کسانی که در آن راه تلاش میکنند وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید. همه اینها همان جلوگیری و بازداشتن دستهجمعی است که خداوند را بدان فرمان داده و شما از آن غافلید. مصیبت شما از همه مردم بزرگتر است؛ زیرا در حفظ منزلت علما مغلوب شدید، کاش (در حفظ آن) تلاش میکردید.
این برای آن است که زمام امور و گذرگاه احکام (یعنی پستهای کلیدی) به دست عالمان به خداست که بر حلال و حرام خدا امیناند و از شما این منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطة تفرّق شما از حقّ و اختلاف شما در سنت پیامبر(ص)، با اینکه دلیل روشن بر آن داشتید، و اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا هزینهها (و تعهدها) را تحمل میکردید، زمام امور دین خدا به شما سپرده میشد و از جانب شما به جریان میافتاد و به شما برمیگشت؛ ولی شما ظالمان را در جای خودتان نشاندید و امور دین خدا را به آنان سپردید تا به شبهه، کار کنند و در شهوت و دلخواه خود راه روند.
فرار شما از مرگ و خوش بودن شما به زندگی دنیا که از شما جدا خواهد شد، [آنان را بر این منزلت چیره کرده است]. بدینسان ضعیفان را به دست آنان سپردید که برخی را برده و مقهور خود ساختند و برخی را ناتوان و مغلوب زندگی روزمره کردند. در امور مملکت به رأی خود تصرف میکنند و با هوسرانی خویش ننگ و خواری پدید میآورند به سبب پیروی از اشرار و گستاخی بر خدای جبار! در هر شهری خطیبی سخنور بر منبر دارند که به سود آنان سخن میگوید، سرتاسر کشور اسلامی بیپناه مانده و دستشان در همه جای آن باز است و مردم بردگان آنهایند (مردمی) که هیچ دست برخوردکنندهای را از خود نرانند.
آنان که برخی زورگو و معاندند و برخی بر ناتوان سلطهگر و تندخویاند، فرمانروایانی که نه خدا شناسند و نه معاد.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که دیار اسلامی در اختیار فریبکاری نابکار و مالیاتبگیری ستمگر و فرمانروای بیرحم بر مؤمنان است، پس خدا در آنچه ما کشمکش داریم حاکم است و در آنچه اختلاف داریم داوری میکند.
خدایا! تو میدانی که آنچه از ما سرزد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بیارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانههای آیین تو را بنمایانیم و سروسامانبخشی را در سرزمینهایت آشکار سازیم تا بندگان ستمدیده تو آسوده گردند و به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند.
و شما (ای مردم!) اگر ما را [در این راه مقدس] یاری نرسانید و در خدمت ما نباشید، ستمگران [بیش از پیش] بر شما نیرو گیرند و در خاموش کردن نور پیامبر شما بکوشند. خدا ما را بس است و بر او توکل داریم و به سوی او بازمیگردیم و سرانجام به سوی اوست.
شرح
مجتبی تهرانی خطبه منا را در سال ١٣٩٠ش برای تبیین هدف قیام امام حسین(ع) در هفده جلسه شرح کرده است و متن این سخنان در جلد دهم (منزل دهم) از مجموعه ده جلدی سلوک عاشورایی به نام شرح خطبه منا منتشر شده است. محمدرضا حدادپور جهرمی نیز خطبه مذکور را با نگرشی بر اوضاع و نیازهای مسلمانان و با تأکید بر احتمال تکرار حوادث مشابه در جامعه اسلامی، در کتاب «شرح خطبه امام حسین(ع) در منا» توضیح داده و دفتر نشر معارف آن را منتشر کرده است.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ رجوع کنید به: بخش اول خطبه.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۰-۳۴۱.
- ↑ رجوع کنید به: سلیم بن قیس، ص۲۰۶.
- ↑ رجوع کنید به: حرانی، تحف العقول، ۱۳۸۰ق، ص۱۶۸.
- ↑ رجوع کنید به: مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۰، ص۷۹، ح۳۷.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۱-۳۴۲؛ رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۷.
- ↑ رجوع کنید به: گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۴، پاورقی ۱.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۰.
- ↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۲.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۳.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۳-۳۴۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۴.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۵.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۶.
- ↑ مکارم، عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، قم، ص۳۰۶.
- ↑ نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ۱۳۸۱ش، ص۳۶۸.
- ↑ حسینی، .
- ↑ گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۳۹۴.
- ↑ این بخش در کتاب سلیم بن قیس آمده است. رجوع کنید به: سلیم بن قیس، ص۲۰۶.
- ↑ صف: ۸.
- ↑ این بخش در کتاب تحف العقول آمده است. رجوع کنید به: حرانی، تحف العقول، ۱۳۸۰ق، ص۱۶۸.
- ↑ حسینی طهرانی، لمعات الحسین، پاورقی ص ۱۳ به نقل از علیاکبر غفاری
- ↑ مائده: ۶۳.
- ↑ مائده: ۷۸.
- ↑ مائده: ۴۴.
- ↑ توبه: ۷۱.
- ↑ تهرانی، سلوک عاشورایی، ۱۳۹۱ش، ج١٠، ص٢١.
- ↑ .
- ↑ .
منابع
- تهرانی، مجتبی، سلوک عاشورایی (١٠ جلد)، تهران، انتشارات مصابیح الهدی، چاپ اول، ١٣٩١ش.
- حدادپور جهرمی، محمدرضا، شرح خطبه امام حسین(ع) در منا، قم، دفتر نشر معارف، چاپ پنجم، ١٣٩٨ش.
- حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۳۸۰ق.
- حسینی، سیدجواد، «افشای مفاسد معاویه و یزید در سخنان امام حسین(ع)»، در مجله پاسدار اسلام، ش۲۷۹-۲۸۰، ۱۳۸۴ش.
- سلیم بن قیس هلالی، کتاب سلیم، بیروت، دارالفنون.
- فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، تدوین: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، ترجمه علی مؤیدی، چ۲، قم، نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
- گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء علیهالسلام، زیر نظر مهدی پیشوایی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۹ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۶۳ش.
- مكارم شيرازى، ناصر، عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها، قم، ناشر: مؤلف، چاپ اول، بیتا.
- نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ویرایش دوم، چ۹، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱ش.
- طبرسی، الاحتجاج.